دوره دانشگاه

16 ژانویه 1985

گلی خانم بسیار عزیزم را قربان. هر نامه ای که از شما به پدرت می رسد مانند داروی تقویتی است که به بدن آدم ضعیفی تزریق میشود و او را از نظر جسمی قوی و از نظر روحی شاداب میسازد. من از مدتها پیش درباره دختر نازنین خودم بخودت گفته و نوشته ام که قدرت و توان فهم و شعورت بیش از سن (عددی) خودت است. پدر سالخورده ات آتیه تو را بسیار روشن و اطمینان بخش میبیند. امیدوارم که در زندگی شخصیت ارزنده ات همه کسانی را که کوچکترین برخوردی با تو داشته باشند تحت تاثیر قرار دهد و جذب وقار و متانت شخصیت اجتماعی و علمی تو بگرداند. از چند صفحه نامه ات بقدری لذت بردم که مانند همیشه مایلم هر (پاراگراف) آن را جواب داده و در حقیقت گفت و شنودی با دختر نازم داشته باشم که اکنون روزگار پدرش را از لذت زندگی با او در این دوران رشد و شکوفایی محروم کرده است . خوشحالم که اشارات متعدد در نامه های سالهای پیش راجع به روابط با برادرانت اثر پایدار در وجودت گذارده و دخترم این حقیقت را دریافته است که نزدیکترین اشخاص به او برادرانش خواهند بود این روابط را طبق راهنمایی هائی که قبلا” کرده بودم (ازطریق شناخت روحیه و اخلاق هر کدام) روزبروز محکم تر بنمایی.

گوشه ای اشاره کرده ای (زندگی با برادرم همیشه برایم آسان نیست)!پدرت ان را درک کرده است. چون در این سن و ایام تحصیل تو می بایستی با پدر و مادرت زندگی کنی و برادرت جدا باشد که این جدایی بهمعنای دوری از نظر برخورد حضوری است ولی با همبستگی بیشتر و پیش از پیش از بابت عاطفی و روحی . خودت می دانی که دگرگونی در زندگی اجتماعی و اقتصادی پدرت که قابل حس و لمس برایت می باشد موجب این حالت گردیده است. از طرفی فکر میکنم که این تغییر در زندگی پدرت که در موقع رشد و پرورش تو اتفاق افتاده است موجب استقامت و محکم شده جسمی و روحی تو خواهد شد و مانند آن درختچه یا نهالی است که باد و بوران وکم آبی را مانند درختچه های دیگر یک باغ میچشد ولی مانند درختچه های دیگر همان باغ در تحت همان شرایط خشکسالی یا کج نمی شود و با نهایت استقامت تبدیل به درختی خوش قامت و بارده و پرمیوه خواهد شد.

گلی با شعور بابا بدان که نوددرصد وجود پدرت به تو وابستگی دارد به فکر تو است و مال توست. امیدوارم که دوره دانشگاهی را بخوبی و موفقیت بگذرونی و دروازه های آموختن تو بیشتر وسعت یابد که نتیجه اش موجب بالا رفتن شخصیت و درخشندگی تو گردد و بر قدرت مغناطیسی تو بیفزاید. چون فقط داشتن لیسانس یا دکترا برای زندگی کفایت نمی کند بلکه این ورقه ها مانند پاسپورتی هستند که اجازه ورود به دانشگاه زندگانی را به تو می دهند و اگر مایه شخصیت  – درخشندگی – برجستگی و داشتن هنر در برخوردها همراه آن نباشد انسان تبدیل به توریست های سرگردان بی سرمایه ( از نظر مادی و معنوی) پاسپورت بدست (دردانشگاه زندگی) خواهد بود که تصویر و کاریکاتور آنان را هر روز در لندن و پاریس و ….. میبینی.

دختر عزیزم تو اکنون سه زبان بلدی پس میتوانی برای خودت ایجاد برجستگی بنمائی. بطور مثال: در درسها نباید خودت را محدود به نوشته های انگلیسی بنمایی باید راجع به هر مطلب از نوشته ها و متن های فرانسوی هم استفاده کنی و یا حتی در مسائل فلسفی از متن های فارسی بهره مند شوی. با این روش زبانها از یادت نمی رود و زنگ نمیزنند. در عین حال در کلاس و دربرخوردها میتوانی اظهار عقیده بهتر یا جورواجور و بیشتر از سایر همکلاسی ها بنمائی که این خود موجب درخشندگی تو خواهد شد و اگر از وجود این زبانها که سرمایه ات هستند استفاده نکنی مثل این است که پولی را در بانک گذارده و به جریان نینداخته باشی که روزبروز از میزان قدرت خرید و توان آن مبلغ کاسته میشود. در صورتیکه اگر سرمایه ات به فعالیت بیفتد روزبروز مقدارش افزایش یافته و کارآرائی آن زیاد خواهد شد.

لذا:

If you want to earn more you must to learn more.

منظورم از earn (بدست آوردن) فقط پول نیست بلکه بدست آوردن برجستگی و شخصیت است.

نوشته بودی (دردانشگاه درسها خیلی سخت و در عین حال شیرین و عمیق هستند).برای آنکه بفهمی چرا در دانشگاه که در حقیقت دالان ورود به دانشگاه زندگانی است و انسان باید در برخورد با اندیشه های بزرگ و جدید و رویدادها قرار گیرد درسها سخت ولی شیرین و عمیق است مایلم به دو لغت خیلی آشنائی پیدا کنی چون در میدان زندگی هم به دردت خواهد خورد:

یکی استراتژی و دیگر تاکتیک است. برای هر کاری انسان باید استراتژی که یک هدف کلی و نقشه جامع یا مقصد و آرزوست داشته باشد. وقتی استراتژی معلوم شد و برچسب زمان و مکان یکی از روشهای مناسب (تاکتیک) انتخاب و به هدف رسید. و اگر این دو لغت را برای کارهایمان در نظر نداشه باشیم و عمل نکنیم نتیجه امر دژنرسانس یا حالت ایست خواهد بود که موجب جلو افتادن دیگری خواهد شد.

سخنران یک درس کلی میدهد راهنما تاکتیک ها را راهنمائی می کند. سخنران درسش سخت بنظر می آید وقتی راهنما با شما صحبت میکند تازه لذت شیرینی و عمق مطلب یا سوژه روشن میشود . مجموع کار سخنران و راهنما موجب فعالیت و فعال شدن ذهن دانشجو می گردد و یک نکته یا درس هزار نکته دیگر در ذهن دانشجو می آفریند و قدرت آنالیز دانشجو را بالا میبرد (مثل ورزش روزانه که اندام تو را موزون میگرداند).

دانشجو میفهمد که اطلاعات لازم را از کجا بدست آورد و اگر کسی سه زبان بلد باشد قدرت آنالیز او سه برابر خواهد شد و چنین دانشجویی مثل الماس درخشان خواهد شد.

گلی عزیز از خوبی ها یا نتیجه خوب کار هم آهنگ سخنران (Lecturer)  و راهنما (Tutor) و مشاور (Advisor) آن است که این رقم تدریس اثر بخش خواندن و کوشش در خواندن دانشجو میشود نه آنکه جانشین خواندن دانشجو می گردد و او را بی نیاز از خواندن می کند. بدین واسطه است آن جمله ای را که از روی فهم نوشته ای (درسها سخت و لی شیرین و عمیق است) کاملا” و پدرت از این بابت خوشحال است که همین مطلب رادرک کرده ای .چون هنوز در نیمه اول سال دانشگاه هستی. وجود همین صنعت در تو موجب میشود که لذت درس خواندن یا بطور کلی یادگرفتن را بدانی چون وسیله موفقیت تو خواهد بود.

گلی نازنین تحصیل علم نمیتواند مثل رفتن به سینما باشد و صحنه ها را تماشا کرد بلکه باید گفت و شنود  علمی برقرارکند تا فعالیت ذهن او زیادتر از استاد بشود و گرنه دانشجو در حد بوزینه یا میمون خواهد شد و برای روز دیگر زندگی که آتیه او را تشکیل میدهد چیزی جز ادا و اطوار بلد نیست که آنهم کهنه شده و خریدار زیادی نخواهد داشت.

نوشته بودی برای خیلی از کارها لیسانس (Bsc) لازم است بدون اشاره به نوع لیسانس به عقیده من در آتیه حد مدرک ها بالاتر خواهد رفت و شاید لیسانس هم ارزشی نداشته باشد . چون تعداد مدرک بگیر زیادتر خواهد بود و اگر لیسانس را بصورت صافی جهت پیدا کردن افراد خوب و برجسته تصور نمائیم در آنیه باید سوراخهای این صافی آنقدر گشاد باشد که لیسانس ها رد شده فقط لیسانس های متبلور و درخشان در روی صافی مانده و دست چین گردند این رقم لیسانسه باید چند زبان بلد باشد و هنرمند باشد یا به درجه دکترا رسیده باشد و این شانس برای تو وجود دارد. رشته بیولوژی که پایه پزشکی است وقتیکه با تجربه همراه باشد ذهن را روشن و پرکار میسازد به همین نحو ژنتیک و توجه به اثر محیط بر روی ژن مجموعه این مطالب است که علم پزشکی را دینامیک میسازد.

مسئله کامپیوتر را که نوشته بودی میدانی که پدرت در دوره کامپیوتر متولد نشده بود و اگر زمانی ریاضی را مادر علوم میدانست امروز توجه دارد که کامپیوتر مادر تمام علوم است  میفهمد که کامپیوتر می تواند تشخیص درست تری بدهد و یا تشخیص ها را تاييد کند ولی تشخیص نمیدهد. لذا شما دانشجویان این زمان با آشنائی که به زبان کامپیوتر پیدا میکنید میتوانید صحیح تر و درست تر از پدرت قضاوت کرده و بعلت اطمینان آماری محکمتر صحبت نمائید. البته با توجه به این نکته که فرمولهای ریاضی نمی توانسته است روابط انسانها را روشن نماید امروز هم کامپیوتر قدرت ندارد که بطور اتوماتیک از این رقم روابط سخن بگوید با وجودیکه زبانهای مختلف را هم بلد است.

راجع به عروسی برادرت نکته ای نوشته بودی که کاملا” صحیح است ولی چون همیشه صدای بوسی بوسی او در گوشت هست عاطفه تو نمیتواند او را فراموش کند و یقین دارم که رادار او آن را میگیرد و پاکی وجودش محالست که امواج تو را نگیرد و در هر حال و زمان به یاری یکدیگر خواهید شتافت. تا آنجا که من و تو هایدا را دیده و شناخته ایم دختر خوبی بنظر می رسد . امیدوارم که با هم زندگی خوبی داشته باشند چون حس میکنم که به هم علاقه دارند و مهمتر اینکه یکدیگر را درک کرده اند.

 

قربان دختر (لوس) بابا – بابا

 

Comments are closed, but trackbacks and pingbacks are open.